من تا به حال مهاجرت یا به عبارت بهتر؛ فرار درخت ها را ندیده ام. بالاجبار می مانند و خشک می شوند حتی سبز. روی گلویم لباس های زیادی پهن است. و انطرف یک نفر می خواهد خود را از رگی که به انگشت وسطم می رسد، آویزان کند، تا بی اشاره به شصت برسد. درست نمی دانم شاید هم نرسد. من در بدنم علائم درختی دارم. اگر توانایی نقاشی داشتم، استخوان های درختی را می کشیدم که در گلو گیر کرده و برجستگی اش از پوست نمایان است.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت